جدول جو
جدول جو

معنی عارض افروختن - جستجوی لغت در جدول جو

عارض افروختن
(اَ بُ دَ)
کنایه از غضبناک شدن و خشمگین گشتن
لغت نامه دهخدا
عارض افروختن
تاوریدن زبانزد فرزانی، روی دادن، داد خواستن غضبناک شدن خشمگین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
عارض افروختن
((~. اَ تَ))
کنایه از خشمگین شدن
تصویری از عارض افروختن
تصویر عارض افروختن
فرهنگ فارسی معین